تَک پآرتی جیهوپ[انگار دیر کردم!....]
مجبور بود!
مجبور به ازدواج با کسی که دوستش نداشت
جلوی گریه هاش رو گرفت و با خودش زمزمه کرد
_اروم باش دختر
لبخند زورکی زد
و فقط منتظر بود تا زمان عروسی تموم بشه
انتظارش به پایان رسید عروسی تموم شد
و الان توی ماشین پسر بود،ساکت نشسته بود.
جیهوپ:چرا انقدر ساکتی؟
_انتظار داری چی بگم؟
جیهوپ:نمیدونم ولی یه صحبتی،حرفی
_از عروسی کردن با کسی که دوستش ندارم بگم؟
جیهوپ:اه...انقدر سخت نگیر
_کاش مجبور نبودم بخاطر تصمیم پدر و مادرم باهات ازدواج کنم
جیهوپ:یعنی انقدر ازم متنفری؟
_نمیدونم،شاید ازت متنفر نیستم فقط قبلا عاشق کسی بودم که باعث شده طرز فکرم نسبت به عشق و ادما عوض بشه
جیهوپ:انگار دیر کردم!
_منظورت چیه؟
جیهوپ:بیخیال اما دلیل نمیشه چون همه ی ما انسانیم رفتار و اخلاقمون شبیه هم باشه
_شاید دلیل میشه
جیهوپ:هرطور که فکر کنی،دراخر کاری میکنم که عاشقم بشی
_اشتباه تو همینه فکر میکنی میتونی کسی که به عشق اعتقادی نداره یا دوست نداره رو عاشق خودت کنی
جیهوپ:از این موقعیت متنفرم
_عاشق من نشو اشتباه بزرگیه
جیهوپ:اگه یه اشتباهه،دوست دارم تا اخر عمرم این اشتباه رو انجام بدم
_بهت نمیخوره انقدر لجباز باشی
جیهوپ:انجام دادن کارهای دیگه ای هم بهم نمیخوره
_منظورت چیه؟
جیهوپ:بزار بهت واضح نشونش بدم
ماشین رو با خیال راحت نگه داشت چون ادمی اون اطراف دیده نمیشد...
سمت لبای دختر رفت و با بی توجهی به مشت هایی که دختر به سینش میزد بوسیدش
و رفت سراغ زیپ لباسش دختر دستشو گرفت اما بخاطر بوسه نمیتونست حرف بزنه و جیهوپ کار خودشو کرد!
و توی همون ماشین دختر رو به فاک داد
اما الان دوماه از ازدواجشون میگذشت رفتارای دختر طوری شده بود که انگار عاشق پسره اما عشقی پیدا نبود!
ـ پآیآں
ںویسںده:جئوں ویکׅׅتوریآ
مجبور به ازدواج با کسی که دوستش نداشت
جلوی گریه هاش رو گرفت و با خودش زمزمه کرد
_اروم باش دختر
لبخند زورکی زد
و فقط منتظر بود تا زمان عروسی تموم بشه
انتظارش به پایان رسید عروسی تموم شد
و الان توی ماشین پسر بود،ساکت نشسته بود.
جیهوپ:چرا انقدر ساکتی؟
_انتظار داری چی بگم؟
جیهوپ:نمیدونم ولی یه صحبتی،حرفی
_از عروسی کردن با کسی که دوستش ندارم بگم؟
جیهوپ:اه...انقدر سخت نگیر
_کاش مجبور نبودم بخاطر تصمیم پدر و مادرم باهات ازدواج کنم
جیهوپ:یعنی انقدر ازم متنفری؟
_نمیدونم،شاید ازت متنفر نیستم فقط قبلا عاشق کسی بودم که باعث شده طرز فکرم نسبت به عشق و ادما عوض بشه
جیهوپ:انگار دیر کردم!
_منظورت چیه؟
جیهوپ:بیخیال اما دلیل نمیشه چون همه ی ما انسانیم رفتار و اخلاقمون شبیه هم باشه
_شاید دلیل میشه
جیهوپ:هرطور که فکر کنی،دراخر کاری میکنم که عاشقم بشی
_اشتباه تو همینه فکر میکنی میتونی کسی که به عشق اعتقادی نداره یا دوست نداره رو عاشق خودت کنی
جیهوپ:از این موقعیت متنفرم
_عاشق من نشو اشتباه بزرگیه
جیهوپ:اگه یه اشتباهه،دوست دارم تا اخر عمرم این اشتباه رو انجام بدم
_بهت نمیخوره انقدر لجباز باشی
جیهوپ:انجام دادن کارهای دیگه ای هم بهم نمیخوره
_منظورت چیه؟
جیهوپ:بزار بهت واضح نشونش بدم
ماشین رو با خیال راحت نگه داشت چون ادمی اون اطراف دیده نمیشد...
سمت لبای دختر رفت و با بی توجهی به مشت هایی که دختر به سینش میزد بوسیدش
و رفت سراغ زیپ لباسش دختر دستشو گرفت اما بخاطر بوسه نمیتونست حرف بزنه و جیهوپ کار خودشو کرد!
و توی همون ماشین دختر رو به فاک داد
اما الان دوماه از ازدواجشون میگذشت رفتارای دختر طوری شده بود که انگار عاشق پسره اما عشقی پیدا نبود!
ـ پآیآں
ںویسںده:جئوں ویکׅׅتوریآ
۲.۲k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.